

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تحقیقات متعدد روانشناسی نشان داده که چاقی و افسردگی دست در دست هم دارند و نرخ افسردگی در افراد چاق بسیار بیشتر از افرادی است که وزن طبیعی دارند. چند روز قبل دادسرای امور جنایی تهران پروندهای را برای مرگ زنی جوان گشوده که با هدف لاغر شدن زیر تیغ جراحی رفت اما دیگر به هوش نیامد. همسر او گفته: «خانمم ۱۵ کیلو اضافهوزن داشت و این موضوع باعث افسردگی و ناراحتیاش شده بود. خیلی سعی کرد با ورزش و رژیم خودش را لاغر کند اما بیفایده بود، به همین دلیل با دیدن تبلیغات جراحیهای لاغری در فضایمجازی تصمیم گرفت از این طریق لاغر شود»(منبع خبر: همشهریآنلاین). در این مطلب میخواهیم از ارتباط چاقی و افسردگی بگوییم و این که باید چطور آن را مدیریت کنیم که به اتفاقات تلخ منجر نشود.
زنان در معرض بروز همزمان چاقی و افسردگی
تحقیقات نشان میدهند بروز همزمان اضافه وزن و افسردگی در دهه حاضر بیشتر شده و بهطور خاص، زنان بیشتر از مردان در معرض خطر بروز همزمان چاقی و افسردگی قرار دارند. سوال مهم این جاست که آیا اضافهوزن باعث افسردگی میشود یا افسردگی به چاقی منجر میشود؟ در حالی که هیچگونه پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد، برخی از متخصصان بر این باورند که قبل از درمان اضافه وزن، بیمار باید افسردگی و دیگر اختلالات خلقی خود را درمان کند. شروع تلاش آگاهانه برای کاهش وزن در میان ابتلا به اختلال افسردگی بالینی درماننشده، مانند شروع مسابقه دو با پای شکسته است! بنابراین اگر دچار افسردگی هستید و حتی وزنتان باعث افسردگی بیشتر شده، باید اول مشکل روحی خود را درمان کنید.
ناامیدی این خانم، نشانه افسردگی
یکی از علایم اختلال افسردگی، احساس ناامیدی است، بدین صورت که بیمار احساس میکند هیچ کاری برای بهتر شدن شرایط از دستش برنمی آید. در همین مورد خاص، همسر خانمی که جان باخته گفته: «... خیلی سعی کرد که با ورزش و رژیم خودش را لاغر کند اما بیفایده بود». همین احساس بیفایده بودن ثابت می کند که اگر برای درمان افسردگی تلاش میکرد، نتیجه بهتری میگرفت.
چرا چاقی باعث افسردگی میشود؟
بیایید به تمام احتمالات ارتباط افسردگی و چاقی فکر کنیم. چاقی در کودکان معمولا به تمسخر و حذف آنها از فعالیتهای همسالان منجر میشود که میتواند موجب بروز مشکلات مربوط به تصویر از بدن، انزوای اجتماعی و عزتنفس شود. اضافه وزن جدی در هر سنی منبع اصلی نارضایتی، ناراحتی و ناامیدی است. از سوی دیگر، وزن اضافی معمولاً باعث درد مزمن مفصل و اندام میشود و ممکن است شخص نتواند از رفتوآمد، زندگی یا ورزش لذت ببرد. در این بین، گرفتن رژیمغذایی سخت باعث عود افسردگی میشود.
چند توصیه به افراد چاقِ افسرده
پیشگیری از چاقی و افسردگی متفاوت است اما بسیاری از آن ها همپوشانی دارند. برای مثال:
فعالیت بدنی| ورزش یک روش عالی برای تقویت اندورفینهای طبیعی مبارزه با افسردگی، کاهش وزن و در کل رسیدن به احساس بهتر است. ورزش در دوره ابتلا به افسردگی به دلیل فقدان انگیزه میتواند چالشبرانگیز باشد. برداشتن گامهای کوچک در ابتدا برای مثال حتی ۱۰ دقیقه ورزش روزانه،به شما کمک می کند تا بهطور منظم ورزش کنید.
پیگیری برنامه درمانی| اگر پزشک تغذیه، روانپزشک یا روان شناس هر دو بیماری را در شما تشخیص دادهاند، احتمالاً برای شما برنامه درمان، دارودرمانی و تغییر در رژیم غذایی تجویز شده است. پایبندی به این دستورالعملها و صادق بودن در جلسات درمان تنها راه برای به حداقل رساندن عوارض جانبی و رها شدن از بند مشکلات است.
مشاوره| درمان و مشاوره میتواند رویکردی شگفتانگیز برای بسیاری از موضوعات از جمله همزمانی چاقی و افسردگی باشد. یک درمانگر میتواند به شما در پردازش عوامل عاطفی مؤثر در ابتلا به هر دو عارضه کمک کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.





ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


تکذیب خبر تایید صلاحیت تاج و 2 کاندیدای دیگر
در انتظار تصمیم کمیته بدوی درباره صلاحیت 5+1
هادی/ این روزها در اوج نقل و انتقالات تابستانی لیگ برتر، بحث انتخابات فدراسیون فوتبال حسابی داغ است و حتی در برخی موارد نقل و انتقالات جذاب لیگ را هم تحت الشعاع قرار داده است. ثبت نام مهدی تاج رئیس سابق فدراسیون فوتبال که زیر سایه پرونده جنجالی مارک ویلموتس سرمربی سابق و بلژیکی قرار داشت و عزم او برای بازگشت به ساختمان سئول حسابی خبرساز شد. واکنش ها متعدد و متفاوت بود اما کفه ترازو به نفع منتقدان و مخالفان سنگینی می کرد. به زعم منتقدان همان یک پرونده ویلموتس کافی بوده تا مدیری که یکی از مسببان آن بود دیگر سودای ریاست به سرش نزند، با این حال تاج به طور رسمی وارد کارزار رقابت با دیگر کاندیداها برای تصدی پست ریاست فدراسیون فوتبال شد. پس از ثبت نام تاج که انتقادها به اوج رسید، برخی رسانه ها از مانع قانونی و حقوقی برای حضور دوباره او در فدراسیون فوتبال خبر دادند و نوشتند که طبق آیین نامه حضور یک فرد در هیئت رئیسه و ریاست فدراسیون بیش از سه دوره مجاز نیست. حتی چند نفر از نمایندگان مجلس هم به موضوع ورود کردند و نصرا... پژمان فر رئیس کمیسیون اصل نود در توئیتی نوشت: «تا زمانی که پرونده فساد قرارداد ویلموتس تعیین تکلیف نشده و افراد از اتهاماتی که متوجه آنان شده، تبرئه نشوند، حضور افراد مذکور در فدراسیون فوتبال قانونی نیست.» در ادامه صحبت از استعلام از فیفا به میان آمد که البته عده ای مخالف این موضوع بودند و هستند و همچنان جدال بین موافقان و مخالفان تاج ادامه دارد. در حالی که به جز تاج پنج نفر دیگر هم برای انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال ثبت نام کرده اند. دو روز پیش یکی از خبرگزاری ها از تایید صلاحیت مهدی تاج به همراه میرشاد ماجدی و عزیز محمدی خبر داد. طبق اعلام این خبرگزاری کمیته بدوی فدراسیون فوتبال صلاحیت مهدی تاج، میرشاد ماجدی و عزیز محمدی را تایید کرده است. البته خبرگزاری مذکور بدون اشاره به منبع خبر یا نقل قول رسمی و موثق بیشتر گمانه زنی کرده بود اما جالب بود که اسمی از سه کاندیدای دیگر (علیرضا اسدی، محمد آخوندی و امیررضا واعظ آشتیانی) و وضعیت شان به میان نیامده بود. پس از انتشار این خبر دوباره موج تازه ای از انتقادها علیه تاج شکل گرفت و البته در این میان برخی هم به دفاع از سوابق و کارنامه رئیس سابق فدراسیون فوتبال پرداختند. محمدمهدی فروردین، رئیس فراکسیون ورزش مجلس با حمایت از تاج گفت:« تاج یکی از مدیران باتجربه و متخصص در حوزه فوتبال در این کشور است ، ایشان از جانبازان جنگ تحمیلی و از دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی است و سال ها در این مملکت زحمت کشیده و انصاف نیست این گونه مورد تهاجم قرار گیرد.ایشان امروز نماینده فوتبال ایران در کنفدراسیون فوتبال آسیا محسوب می شود و افتخار فوتبال کشور در مجامع
بین المللی است و قطعا باید مورد حمایت قرار بگیرد.»
اما جدا از بحث مخالفان و موافقان حضور تاج در انتخابات، خبر تایید صلاحیت او و دو کاندیدای دیگر موضوع بحث اصلی است. تا امروز کمیته بدوی هنوز نظری درباره صلاحیت شش کاندیدای انتخابات فدراسیون فوتبال ارائه نداده است. اگر اعضای این کمیته درباره تاییدشدن یا نشدن یک کاندیدا به جمع بندی برسند باید از طریق سایت رسمی فدراسیون فوتبال اعلام شود، در حالی که دو روز پیش یک خبرگزاری بدون ذکر منبع خبر تایید صلاحیت تاج و دو کاندیدای دیگر را روی خروجی اش برده بود و همین مسئله باعث گمانه زنی های اشتباه شد. بنابراین باید منتظر ماند و دید تصمیم کمیته بدوی درباره تاج و پنج کاندیدای دیگر چیست و چه زمانی نظرشان را اعلام می کنند.
هدف :سرنگونی زلنسکی !
لاوروف سفر دوره ای 5 روزه خود به کشورهای آفریقایی را از مصر آغاز کرده است.اوبر خلاف اظهارات قبلی، بیان کرد که مسکو قصد سرنگونی دولت اوکراین را دارد



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور- خیلی عجله کردم! باید قبل از آن که دست به سلاح می بردم لحظاتی را به عاقبت این کار می اندیشیدم اما آن روز حال خودم را نمی فهمیدم چرا که وقتی فیلم ها و تصاویر جشن تولد برادر زاده ام را تماشا می کردم ناگهان لیوان مشروب را سرکشیدم و ...
به گزارش اختصاصی خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که جمعه گذشته و با شلیک از سلاح شکاری مرد 65 ساله ای را در ورودی آرامگاه خواجه ربیع مشهد به قتل رساند و لحظاتی بعد هم توسط شهروندان دستگیر شد. «صدیقه – ش» روز گذشته در حضور قاضی دکتر صادق صفری (بازپرس ویژه قتل عمد) به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و ماجرای این قتل وحشتناک را در حالی تشریح کرد که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) و سروان آرمین منفرد (افسر پرونده) نیز در محل وقوع جنایت حضور داشتند. او گفت: پسر مقتول حدود یک ماه قبل برادر کوچک مرا با شلیک گلوله کشته بود و من هم به قصد انتقام پدر او را درحالی به قتل رساندم که در مراسم عزاداری شرکت کرده بود و قصد خروج از آرامگاه خواجه ربیع را داشت.
این زن 43 ساله در حاشیه تشریح صحنه جنایت و در گفت وگویی کوتاه با خبرنگار روزنامه خراسان سرگذشت خود را نیز بازگو کرد و به سوالاتی درباره این ماجرای تاسف بار پاسخ داد.
اسمت چیست؟ صدیقه – ش
چند سال دارید؟ 43 ساله هستم.
سواد هم دارید؟ بله! تا مقطع سیکل (سوم راهنمایی) درس خواندم.
اهل مشهد هستید؟ نه! در روستای خور از توابع شهرستان کلات به دنیا آمدم و در آن جا هم بزرگ شدم.
چند خواهر و برادر دارید؟ 3 برادر و یک خواهر دارم ولی من فرزند بزرگ خانواده هستم و برادرم «هادی» که یک ماه قبل در یک درگیری مسلحانه به قتل رسید از همه کوچک تر بود.
پدرت مخارج شما را تامین می کرد؟ پدرم مردی معتاد بود و اوضاع اقتصادی خوبی نداشتیم به همین دلیل هم «هادی» برادر کوچک ترم نتوانست درس بخواند او حتی سواد نوشتن هم نداشت.
پس چگونه هزینه های زندگی را تامین می کردید؟ برادرانم کارگری می کردند همین برادر کوچکم هیچی از زندگی نفهمید و مدام در باغ های مردم علف درو می کرد. بعد هم با همین کارگری یک دستگاه موتور برای جمع کردن علف ها خرید و با آن که کمرش آسیب دیده بود ولی باز هم کار می کرد.
شما بعد از ترک تحصیل چه می کردید؟ من وقتی درس و مدرسه را رها کردم به امور خانه داری مشغول شدم تا این که ازدواج کردم.
هنگام ازدواج چند ساله بودید؟ 14 سال داشتم که با پسر عمه ام ازدواج کردم.
به او علاقه مند بودید؟ نه! اصلا پدرم انتخاب کرد. در واقع با نظر پدر و مادرم به خواستگاری پسر عمه ام پاسخ مثبت دادم ولی آن ها اشتباه کردند.
چرا؟ چون من و همسرم هیچ تفاهم اخلاقی با هم نداشتیم و مدام با یکدیگر مشاجره می کردیم.
عاقبت مشاجره هایتان چه شد؟ ما به هیچ وجه یکدیگر را نمی فهمیدیم یعنی دو انسان متضاد بودیم به طوری که بارها پس از قهر و آشتی بالاخره از او طلاق گرفتم اما باز رجوع کردم.
دلیل خاصی داشت که بعد از طلاق دوباره با هم ازدواج کردید؟
به خاطر تنها پسرم بود او آن زمان 9 سال بیشتر نداشت و من نمی توانستم اشک های پسرم را تحمل کنم.
الان با همسر و فرزندتان زندگی می کنید؟ نه! حدود 3 سال قبل دوباره طلاق گرفتم و با پسرم زندگی می کردم چون همواره تحقیر می شدم.
پسرت مجرد است؟ نه! به تازگی نامزد کرده است.
چرا که به خاطر طلاق من از خدمت سربازی معاف شد و من هم او را که اکنون 21 ساله است داماد کردم.
چرا دوباره طلاق گرفتید؟ گفتم که ما اصلا با هم تفاهم نداشتیم ولی این اواخر به او سوء ظن داشتم که با زن دیگری رابطه دارد!
یعنی الان همسر سابقت ازدواج کرده است؟ نه! هنوز مجردی زندگی می کند و در بنگاه خرید و فروش خودرو مشغول کار است ولی به پسرم کمک می کند!
برادر کوچکت (هادی) هم متاهل بود؟ بله! او یک دختر 9 ساله دارد و اکنون همسرش نیز باردار است. برادرم خیلی دوست داشت تا پسری داشته باشد اما حالا که مشخص شد جنین همسرش پسر است او را به نامردی کشتند!
دلیل اختلاف برادرت با طرف های مقابل چه بود؟ ما با متهمان به قتل برادرم فامیل هستیم. یک روز همین متهم به قتل (حسین – ف) با افراد دیگری به باغ یکی از بستگانم رفته بودند که برادرم «هادی» وقتی آن افراد خلافکار را همراه «حسین – ف» دیده بود، آن ها را از باغ بیرون انداخت که همین موضوع موجب بروز کینه و اختلاف شد.
قبلا هم با یکدیگر درگیری داشتند؟ بله! یک بار در منطقه الهیه چاقوکشی کرده بودند که هر دو طرف زخمی و در بیمارستان بستری شدند.
در بازجویی ها گفتید برادرت اسلحه خریده بود، چرا؟ به دلیل این که طرف های مقابل به ویژه «حسین- ف» او را تهدید به قتل می کرد، «هادی» هم اسلحه ای خرید و به خانه من آورد تا آن را مخفی کنم ولی من به او التماس کردم که با اسلحه درگیر نشود چون بدبخت می شود! او هم چیزی نگفت و اسلحه دست من باقی ماند.
چرا فکر می کنید «حسین – ف» قاتل برادرت است؟ در حالی که فرد دیگری به قتل او اقرار دارد؟ به دلیل این که ما متهم به قتل را نمی شناسیم و او را هرگز ندیده ایم. یک ماه قبل «حسین – ف» داخل خودرو بود که به سوی برادرم تیراندازی کردند و من او را قاتل می دانم به همین دلیل هم به فکر انتقام از پدر او بودم چرا که مدام پولش را به رخ ما می کشید.
برادرت (مقتول) با شما زندگی می کرد؟ نه! او خودش متاهل بود و به تازگی منزل 50 متری نقلی را با فروش طلاهای همسرش خرید که من هم در نزدیکی منزل او زندگی می کردم.
گفتید با طرف های مقابل فامیل بودید؟ چرا اختلاف را با گفت وگو حل نکردید؟ متاسفانه هیچ کدام از بزرگ ترها در این ماجرا دخالت نکردند حتی پدرم هم نیامد.
فقط لج و لجبازی بود که زندگی همه ما را نابود کرد.
پدرت به دلیل اعتیاد دخالتی در زندگی شما نداشت؟ این یکی از عوامل بود. پدرم حتی در جشن عروسی برادرم نیز حضور نداشت چون آن زمان به دلیل نگهداری کریستال در زندان بود و تحمل کیفر می کرد.
شما چرا دست به سلاح بردید و پدر «حسین – ف» را به قتل رساندید؟ آن روز در خانه نشسته بودم و فیلم جشن تولد برادرزاده ام را نگاه می کردم. برادرم لبخند می زد و می رقصید ولی حرف هایش طوری بود که انگار داشت با ما خداحافظی می کرد از سوی دیگر هم تصویری از جسد برادرم را در گوشی تلفنم داشتم که گلوله به حدود کمرش خورده بود، این صحنه ها را که دیدم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. لیوان مشروب را سرکشیدم و اسلحه برادرم را از خانه برداشتم و به سمت آرامگاه رفتم تا «یوسف- ف» پدر متهم به قتل برادرم را بکشم!
از کجا می دانستید که او به آرامگاه خواجه ربیع می رود؟ گفتم که ما فامیل هستیم و مجلس عزاداری یکی دیگر از بستگان مان بود. به همین دلیل یقین داشتم که «یوسف» هم به آرامگاه می رود.
اسلحه را پنهان کرده بودید؟ بله! در نزدیکی در باغ (آرامستان) ایستاده بودم و اسلحه را زیر چادر مخفی کرده بودم. زمانی که «یوسف» به اتفاق همسرش از مقابل من عبور کردند از پشت سر به سوی او دویدم و در همان حال اسلحه را مسلح و شلیک کردم که به طور مستقیم روی زمین افتاد.
هنگامی که همسرش به سوی من برگشت من بلافاصله از آن جا گریختم که به چنگ آن ها نیفتم ولی مردم جلوی مرا گرفتند و تحویل پلیس دادند.
الان چه احساسی دارید؟ خیلی پشیمانم. ای کاش بزرگ ترها وضعیت را درک می کردند ولی متاسفانه «یوسف» (مقتول) کوتاه نمی آمد، می دانست که ما اوضاع مالی خوبی نداریم به همین دلیل مدام تهدیدمان می کرد.
مخارج زندگی شما را چه کسی تامین می کرد؟ من خودم حدود یک سال بعد از طلاق کار می کردم ولی بیشتر هزینه ها و مخارجم را همین برادرم «هادی» می داد.
فکر می کنید تصمیم عجولانه ای گرفتید؟ بله! خیلی عجله کردم! هیچ وقت دوست نداشتم جان یک نفر دیگر را بگیرم! آن هم کسی که با ما نسبت فامیلی داشت ولی آن ها برادرم را جوان مرگ کردند!
برای افراد دیگری که در موقعیت شما قرار می گیرند چه توصیه ای دارید؟
در این شرایط اگر جوانان به دلیل هیجانات و شور جوانی، نفهمی می کنند و جوگیر می شوند باید بزرگ ترها دخالت کنند یا آن ها کوتاه بیایند. باید افراد فهمیده و با شعور میانجی گری کنند تا این گونه اختلافات جزئی به قتل و جنایت منجر نشود.
اگر زمان به عقب برگردد چه می کنید؟ سنجیده تر عمل می کنم! من قصد قتل نداشتم اما حس انتقام جویی رهایم نمی کرد!
حرف آخر؟ فقط می گویم بزرگ ترها مواظب جوانان باشند تا لج و لجبازی بچه گانه به خشم و عصبانیت آنی نکشد و این حوادث تلخ تکرار نشود.
شایان ذکر است، پس از بازسازی صحنه قتل مسلحانه در منطقه آرامگاه خواجه ربیع، صحنه قتل پرستار جوان به دست همسرش نیز در خیابان ولیعصر کوی امیرالمومنین (ع) بازسازی شد و متهم 31 ساله که «علی – ص» نام دارد چگونگی وارد آوردن ضربات قمه بر پیکر همسرش را در حضور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تشریح کرد. مشروح این ماجرا در تاریخ 13 و 22 تیرماه در صفحه حوادث روزنامه خراسان درج شده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

همه دانشآموزهای رشته انسانی، باید در دانشگاه حقوق یا روانشناسی بخوانند؟ بچههای تجربی، اگر پزشکی قبول نشوند، شکستخورده و مغبون خواهندشد؟ ریاضیخواندهها فقط با مهندسی، موفق میشوند؟ دانشآموزان پایه نهم باید برای ورود به پایه دهم( متوسطه دوم) یکی از رشتههای علوم پایه(علوم تجربی، ریاضی فیزیک و علوم انسانی)، فنی و حرفهای، کاردانش یا علومومعارف اسلامی را انتخاب کنند؛ تصمیم مهم و سرنوشتسازی که میتواند آینده شغلی و مسیر زندگی شان را مشخص کند. «من در دبیرستان ریاضی خواندم. آنوقتها بازارکار رشتههای مهندسی ازقبیل عمران، مکانیک، برق و... خیلی مناسب بود؛ برای همین معلمها دانشآموزانی را که توانمندتر میدانستند، به رشته ریاضی و بعد هم مهندسی سوق میدادند اما ظرف دو، سه سال تقاضای بازار برای رشتههای مهندسی به چنان اشباعی رسید که در همان دوره خیلی از دانشآموزها به تجربی تغییر رشته دادند. حالا که روانشناس شدهام و با دانشآموزها کار میکنم، بهشان توصیه میکنم در تصمیماتشان، حالحاضر را درنظر نگیرند و نگاهشان به آینده باشد». «محمد گلثومیان»، دانشجوی دکترای روانشناسی شناختی در دانشگاه شهیدبهشتی، مشاور آموزشوپرورش و مدرس دانشگاه، با مرور این تجربه شخصی، نگاهی میاندازد به ماجرای انتخاب رشته در ایران که در سال دهم تحصیلی اتفاق میافتد، البته از آن سمتی که به مشورتدادن بزرگترها درباره انتخاب رشته فرزندانشان مربوط میشود. پدرومادرها تعدادی رشته و شغل مشخص را بهرسمیت میشناسند، مدرسه هم معمولا تلاشی نمیکند که چشمانداز شغلی وسیع و متنوعی را برای دانشآموزان ترسیم کند، درنتیجه جامعه پر میشود از دانش آموختگان بیکار. البته که در این مقوله، عوامل بسیاری دخیلاند اما پرونده حاضر، میکوشد به بزرگترها کمک کند تا سهم خودشان را در مسئله دانش آموختگان بیکار بپذیرند و در مشورت دادن درباره انتخاب رشته به نوجوانها، کمتر دچار خطا شوند. پس اگر نوجوانی را سراغ دارید که باید برای انتخاب رشته تصمیم بگیرد، با ما همراه شوید.
چطور در انتخاب رشته فرزندمان، آینده را درنظر بگیریم؟
رصد بازارهای جهانی
و سند جامع علمی کشور
گلثومیان معتقد است در مشورتی که پدرومادرها درباره انتخاب رشته به فرزندانشان میدهند، گاهی میشود ردپای خطاهای شناختی را پیدا کرد. او بحث را با توضیح یکی از رایجترین این خطاها شروع میکند: «والدین براساس دادههایی که دریافت میکنند، درباره انتخاب رشته فرزندانشان تصمیم میگیرند و این دادهها عمدتا مبتنیبر شرایط کنونی و حتی در مواردی مربوط به گذشته است. ما معمولا درباره آینده، دادههای چندانی دریافت نمیکنیم و رسانههایمان بهندرت سعی در پیشبینی اتفاقات آینده دارند. من در مصاحبههایی که با والدین دانشآموزان انجام میدهم، جای خالی نگاه به آینده را بهشدت احساس میکنم. بر همین اساس دانشآموزان به رشتههایی رو میآورند که آینده کاری آنها بهاحتمال زیاد با شرایطشان در حالحاضر متفاوت است. چه باید کرد؟ چطور نگاهمان معطوف به آینده باشد؟ همانطور که میدانید امروز صحبت از دهکده جهانی میشود؛ جهانی که مرزهای جغرافیایی در آن درهم آمیخته شده و یکی از نتایجش این است که افراد میتوانند برای اشتغال، گزینههایی ورای جغرافیای محل زندگیشان را درنظر داشتهباشند. اصطلاح «فریلنسرینگ/ آزادکاری» که در سالهای اخیر زیاد به گوشمان خوردهاست، به همین موضوع اشاره دارد. پس نکته مهم برای تصمیمگیری در انتخاب رشته این است که شیب تغییرات را در جامعه جهانی درنظر بگیریم تا شغلهای بینالمللی (International Jobs) را که طبق آمارها در دنیا به آنها اقبال زیادی نشان داده میشود، بشناسیم. با این نگاه، چه افراد بخواهند در آینده ورای جغرافیای فعلیشان کار و زندگی کنند و چه صرفا در جستوجوی کسب تجارب جدید باشند، شانس بیشتری برای اشتغال خواهندداشت. اما اگر انتخاب را به گستره جغرافیایی محدود کنیم، چه راهی داریم تا تصویر مناسبی از آینده رشتههای مختلف داشتهباشیم؟ در کشور ما سندی تعریف شدهاست بهنام «سند نقشه جامع علمی کشور» که در آن رشتههای مختلف براساس اهمیت و نیاز کشور به آنها اولویتبندی شدهاند. بررسی این سند [که در سایت وزارت علم دردسترس است]، میتواند چشمانداز مناسبی برای تصمیمگیری ایجاد کند. دیگر چه میشود کرد؟ من به والدین پیشنهاد میکنم که برای مدتی، هر روز نگاهی داشتهباشند به آگهیهای استخدام روزنامهها تا ببینند با سطح تحصیلات کارشناسی –اگر اصرار دارند فرزندشان به دانشگاه برود که البته اصرار نادرستی است- در چه حوزههایی تقاضای کار بیشتری وجود دارد. والدین دغدغهمند میتوانند این کار را از دو، سه سال پیش از رسیدن فرزندشان به پایه نهم و انتخاب رشته انجام بدهند. بررسی تغییرات در بازارکار، بینش ارزشمندی درباره آینده مشاغل به آنها میدهد.»
چرا لازم نیست همه سر از دانشگاه دربیاورند؟
طولانی شدن مسیر ورود به بازارکار
اگر خواننده این مطلب والد یک نوجوان باشد، احتمالا از مواجهه با این نکته در حرفهای دکتر گلثومیان، «اصرار والدین به دانشگاه رفتن فرزندشان کار درستی نیست»، اصلا خوشش نمی آید. از او میپرسم برای این حرف چه دلیلی دارد: «در گذشته راه ورود به بازارکار و تشکیل زندگی خیلی کوتاهتر بود. پدرومادرهای ما با تحصیلات ابتدایی یا راهنمایی، وارد بازارکار میشدند که خب البته اقتضای جامعه آنروز و نوع مشاغل بود .امروزه بخشی از طولانی شدن مسیر تحصیل به دلیل باورهای نادرستی است که به افراد القا میشود. اصطلاحی داریم تحتعنوان «مغالطه هزینه غریق» که میگوید وقتی افراد در کاری سرمایهگذاری میکنند و بعد از مدتی به ضرر میرسند، از آنجاییکه در کارشان زمان و هزینه مالی قابلتوجهی صرف کردهاند، جسارت بیرون آمدن از آن را ندارند. واقعیت این است که فرد هرقدر کارش را بیشتر ادامه بدهد، بیشتر ضرر میکند و هر زمان از آن بیرون بیاید، سود کردهاست اما بهدلیل این خطای شناختی، فکر میکند که باید کارش را ادامه بدهد و درنتیجه بیشتر و بیشتر ضرر میکند. در دانشگاه هم همینطور است؛ کسی که مدرک کارشناسی گرفته و کاری پیدا نکرده، برایش سخت است که همه سالهای تحصیل (سرمایهگذاریاش) را کنار بگذارد بنابراین تحصیلاتش را تا ارشد و احتمالا دوره دکترا ادامه میدهد. آمار میگوید میزان بیکاری در دانش آموختگان کارشناسیارشد کمتر از کارشناسی است اما این مسئله الزاما به آن معنا نیست که فرد از موقعیتهای اجتماعی بیشتری هم برخوردار خواهدبود و میتواند سالهای زیادی را که برای رسیدن به درآمد ازدست دادهاست، جبران کند. کسی که وارد دوره دکترا میشود، ایدهآلی که خیلی از والدین برای فرزندانشان میپسندند، در خوشبینانهترین حالت در 27-28سالگی دانشجوی ترم یک دکترا خواهدبود و این یعنی بخش عمدهای از زمانی که فرد میتوانست به اشتغال مفید در جامعه بپردازد، ازدست میرود. در آموزشوپرورش چندسالی است که روی آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش تأکید میشود تا این مسیر، کوتاهتر شود. همه دانشآموزان قرار نیست بهسمت تحصیلات تکمیلی سوق دادهشوند چون اصلا خیلیهایشان علاقهای به آن ندارند. در تحصیلات تکمیلی، افراد ازنظر علمی توانمندتر میشوند اما هدف از این توانمند شدن، کمک به توسعه علم و دانش است. بسیاری از دانشآموزان ترجیح میدهند با کاری که انجام میدهند، به جامعه خدمت کنند نه ازنظر تولید علم. اما متأسفانه همچنان درباره مراکز فنیوحرفهای و کاردانش اطلاعات کمی وجود دارد و خیلی از والدین تصور میکنند این مراکز جای دانشآموزانی است که ازنظر علمی ضعیفتر هستند.»
والدین تحتتأثیر چه عواملی فرزندشان را به مسیر مشخصی سوق میدهند؟
خطای شناختی در بهتربرآورد کردن تحصیلکردهها
اصرار والدین بر دانشگاه رفتن فرزندشان و احساس گیرافتادگی دانشجوها برای ادامه دادن تحصیلات تکمیلی، در فشارهای اجتماعی ریشه ندارد؟ گلثومیان توضیح میدهد: «یکی دیگر از خطاهای شناختی رایج، تحتعنوان «خطای هالهای» شناخته میشود. ما در بسیاری از قضاوتهایمان دچار این خطا میشویم؛ ازجمله آنکه تصور میکنیم فردی که تحصیلات خوبی دارد، احتمالا در سایر ویژگیهای شخصی هم رشدیافته است؛ پس احتمالا شریک کاری و همسر بهتری هم هست درحالیکه شواهد قوی در تأیید این موضوع نداریم. ازطرف دیگر، ما در تصمیماتمان تحتتأثیر دادههایی هستیم که بنگاههای تبلیغاتی بزرگ بهصورت جهتدار ارائه میکنند. یعنی چی؟ وقتی مسیر تحصیل کردن طولانی شود، یکسری بنگاه اقتصادی از آن سود میبرند؛ مثل موسسات کنکور، مدارس غیردولتی، موسسات آموزش خصوصی و آموزشوپرورش. آیا اگر دانشآموزان بهسمت رشتههای مهارتمحور سوق داده شوند که در آنها الزامی به تحصیلات عالی وجود ندارد، این گردش مالی بزرگ تحتتأثیر قرار نمیگیرد؟ درکنار این سودهای کلان، در طولانیمدت هزینههای بسیاری به جامعه تحمیل میشود. در این سالها افرادی کم وبیش سعی کردهاند با آگاه کردن جامعه در این روند تغییراتی ایجاد کنند اما واقعیت این است که زورشان به صاحبان سرمایه نمیچربد. ما افراد را تا 30سالگی بهعنوان مصرفکننده در جامعه نگه میداریم درحالیکه خیلی زودتر از این میتوانند وارد چرخه تولید شوند.» یکی از مسائلی که والدین نوجوانان را نگران میکند این است که فرزندشان در این دوره سنی چقدر میتواند انتخابهای درستی داشتهباشد؟ آیا آن چه او امروز بهعنوان رشته تحصیلی میپسندد، همانی است که در آینده هم به آن علاقه خواهدداشت؟ این نگرانی گاهی باعث میشود والدین مستقیما در انتخاب رشته فرزندشان دخالت کنند، گلثومیان میگوید: «از نظر علمی یک خطبرش نداریم که براساس آن تشخیص بدهیم فلان علاقه معتبر است و آن یکی، نیست اما میتوان بررسی کرد که علاقه فرد چقدر مبتنیبر شناخت است. از فرزندتان درباره رشته مدنظرش سوالهای منطقی بکنید مثلا اگر انتخابش رشته پزشکی است، میتوانید بپرسید: «میتونی به من بگی بچههایی که وارد رشته پزشکی میشن، تو چه حوزههایی باید فعالیت کنند؟ توی دانشگاه چه درسهایی میخونن؟ درباره شرایط و محیطهای کاری این رشته چی میدونی؟ درباره ساعتها و شیفتهای کاری، چطور؟ بعد از چندسال تحصیل تو این رشته میتونی به یک موقعیت کاری مناسب برسی؟ میزان درآمدش رو میدونی؟ فکر میکنی بازارکار این رشته الان و در آینده به چه شکله؟» والدین هم لازم است به این سوالها فکر کنند. اگر درنهایت پشتوانه شناختی عمیقی در انتخاب وجود داشت، علاقه میتواند قابلاعتماد باشد وگرنه باید در آن تردید کرد و اطلاعات بیشتری بهدست آورد.»
انتظارات غیرواقعی پدرومادرها از فرزندشان چه پیامدی دارد؟
دعوت نوجوان به یک رقابت نابرابر
یکی دیگر از دلایلی که والدین را در جهت دادن به مسیر آینده فرزندشان دچار اشتباه میکند، احتمالا به برداشت نادرست از تواناییهای او برمیگردد. بعضی از پدرومادرها، صرفنظر از علاقه و ترجیح فرزندشان اصرار دارند در رشتههایی که خودشان سطح بالا میدانند، تحصیل کند چون معتقدند: «بچه من خیلی باهوشه، حتما موفق میشه». گلثومیان میگوید: «در یک آزمایش روانشناختی، با تعدادی زوج مصاحبه شد و از آنها پرسیدند بهنظرشان چه سهمی از امور خانه را برعهده دارند. هرکدام از زوج ها، عددی بیش از 50درصد را اعلام میکردند که مجموعش از 100درصد بالاتر میرفت. اصطلاح «دسترسیپذیری ذهنی»، چرایی این موضوع را بهخوبی توضیح میدهد: ما به کارها و اطلاعات خودمان، دسترسی ذهنی بیشتری داریم و به همین دلیل سهم و ارزش روانی بیشتری برای آنها قائل هستیم. این موضوع درباره والدین هم صادق است. والدین، فرزندشان را از نزدیک میشناسند و مثلا میدانند که او بهخوبی نقاشی میکشد یا در حل مسائل ریاضی توانایی دارد؛ این دسترسیپذیری باعث میشود که سهم بیشتری برای استعداد فرزندشان در یک حوزه خاص قائل باشند اما نکته اینجاست که آنها از استعداد و توانایی بچههای دیگر خبر ندارند. به همین دلیل است که والدین عمدتا فکر میکنند فرزندشان از سایرین باهوشتر است. حالت دیگری هم وجود دارد که گاهی والدین میدانند فرزندشان احتمالا در حوزهای خاص استعداد ندارد ولی امیدوارند که با قرار دادن او در یک بستر محیطی مناسب و ارائه حمایتهای لازم، به موفقیت برسد. ممکن است چنین اتفاقی بیفتد ولی فرزند شما از همان ابتدا وارد یک رقابت نابرابر و پرفشار میشود که باید نسبت به دیگران تلاش بیشتری کند درحالیکه میتواند وارد مسیری مناسبتر برای خودش شود.» در ابتدای مطلب پیشنهاد کردیم خانوادهها در انتخاب رشته متوسطه دوم فرزندشان، آینده را درنظر بگیرند و روشهایی را هم معرفی کردیم که به این نگاه به آینده کمک میکند. حالا گلثومیان با جزئیات بیشتری توضیح میدهد که کدام حوزههای کاری را میتوان قابلاطمینان دانست: «حوزههای کاری مرتبط با اطلاعات و دیتا، شامل بسترهای مجازی در آینده بازارکار مناسبی خواهندداشت. امروزه نگهداری و تحلیل دیتاها و بیگدیتاها نقش زیادی در بسیاری از ابعاد زندگی ما بازی میکند؛ از نتایج انتخابات گرفته تا بازاریابیهای تجاری که براساس دادههای شخصی ما انجام میشوند. یکی دیگر از حوزههای کاری آیندهدار، بخش سلامت است. انسان مدرن که سعی دارد به سطح بیشتری از رفاه دست یابد، یکی از دغدغههای اصلیاش، سلامت است. طبعا منظورمان صرفا پزشکی نیست و برای مثال حوزههای مرتبط با سلامت سالمندان، باتوجه به رو به پیری رفتن جامعه، میتواند یکی از گزینههای قابلتأمل باشد. این انسانِ در مسیر رفاه، یکی دیگر از نیازهای ضروریاش را در گردشگری میبیند و پیشبینی میشود صنعت گردشگری از معدود مواردی باشد که اشتغال پایدار خواهدداشت. با اینحال، توضیحات ما به آن معنا نیست که این پیشبینی رشدی لزوما برای کشور ما هم در همه زمینههای گفتهشده صادق خواهدبود.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.